تنهایی را تاب آوردهایم و خاموشی را
و اکنون در اعماق خاکستر میتپیم
احمدشاملو
تنهایی را تاب آوردهایم و خاموشی را
و اکنون در اعماق خاکستر میتپیم
احمدشاملو
بعضی وقتها ضربانِ قلبِ انسان کُند میشود. دقیقا همان اوقاتی که انسان قلبش به سختی میشکند، قلبش دچار تردید میگردد که بایستد یا به تپش خود ادامه دهد.
فقط میخواهم این را بگویم قلب مانند چشمی از الماس است. وقتی یکبار خراش بردارد، برای همیشه با همان خراش به تماشای دنیا خواهد پرداخت.
آنچه انسان را آشفته و بیهوش میکند چیزها نیستند، بلکه عقاید و خیالهای خودش دربارهی چیزها هستند.
هنگامى که به مقصد نرسیدى غمگین مباش، چرا که اگر مقصود مادى است دنیاى مادى بقایى ندارد و اگر مقصود معنوى است خداوند براى تلاشى که کردى به تو اجر و پاداش مى دهد.
ما اونقدر روی آینده تمرکز کردیم که متوجه نیستیم
امروز،
همون روزیه که سال ها پیش براش دعا می کردیم
از امروزت لذت ببر…
هر زمان که خودسرزنشی میکنید از خودتان بپرسید بعد از خودسرزنشی چهکار کردم یا میکنم؟
آیا دست به کار شدم؟
آیا رفتارم را اصلاح کردم؟
مساله را حل کردم؟
یا نه بدتر خودم را در چرخهی رفتارِ ناخوشایند <-> خودسرزنشی گیر انداختم؟
میبینید کارکرد خودسرزنشی در اغلب مواقع ایجاد انگیزه و محرک برای تغییر نیست؛ درست برعکس کارکردش معمولاً ادامهی رفتارِ ناسالم و هیچ کار موثری نکردن است.
آن که بخواهد ترکت کند،
از روزنهیِ دَر راهی پیدا خواهد کرد!
و آنکه بخواهد در کنارِ تو باقی بماند
از دیوارهایِ بلند دروازهای خواهد ساخت.
وقتی کوچک بودم فکر میکردم
آدمها چقدر بزرگند و ترس برم میداشت.
بزرگ که شدم دیدم بعضی
آدما چقدرکوچکند و بیشتر ترسیدم !
اگر تو ثروتمند باشی، سرما یک نوع تفریح می شود تا پالتوی پوست بخری، خودت را گرم کنی و به اسکی بروی....اگر فقیر باشی بر عکس، سرما بدبختی می شود و آن وقت یاد می گیری حتی از زیبایی یک منظره زیرِ برف متنفر باشی!! کودک من!! تساوی تنها در آن جایی که تو هستی وجود دارد....مثل آزادی....ما تنها توی رحمِ مادر برابر هستیم....
این حقیقت وجودی و شخصیت ماست که بر دیگران تأثیر میگذارد نه واژههای سطحی و کم مایهای که ادا میشوند.