میخواهم به اختصار و بدون تکلف بگویم: بسیار مهم است که خودمان باشیم و نه هیچ چیز دیگری... رؤیای تأثیر گذاشتن بر دیگران را از سر بیرون کنید. دربارهٔ خود مسائل فکر کنید.
میخواهم به اختصار و بدون تکلف بگویم: بسیار مهم است که خودمان باشیم و نه هیچ چیز دیگری... رؤیای تأثیر گذاشتن بر دیگران را از سر بیرون کنید. دربارهٔ خود مسائل فکر کنید.
افتاده درختی که به خود میبالید
از داغ تبر به خاک خود مینالید
گفتم چه کسی به ریشه ات زد گفتا
ان کس که به زیر سایه ام میخوابید
تحول بشریت کار یک نفر و دو نفر نیست، پدیدهای اجتماعی است و پدیدههای اجتماعی حاصل اعمال افراد جامعه است. آنکه بیشتر "بداند" برای همنوعان خود بیشتر "کار میکند" ؛ و برعکس .
اگه خواستی بمیری برای کسی بمیر که وجودشو داشته باشه که خاکت کنه.
من و عشق و دل دیوانه بساطی داریم عقل هی فلسفه می بافد و ما میخندیم...
دنیا همه را می شکند
عده ای، از همانجا که می شکنند
قوی می شوند.🌱
صدای پرستوهای فروردین را میشنوم
و صدای نم باران بی موقعه اش....
چه خوش به حالم است که پلاستیکه همه جا مضر ،برای من سوده چند برابر کردنِ صدای بارانم را دارد .
و تو چه میدانی صدای باران با دل کویری چه میکند!
وچه اسم زیبائیست ، باران
و چه آمدنِ نا به هنگام زیباتری دارد ، مثل همیشه ،
دوست دارم صدایش کنم "بارانم" .... نفسم بند نفست است .
"بارانم" کاش همیشه ناخوانده بیایی
چه لندنی شده اینجا برای خودش ، دلفریب... دلربا .
صدای غیرت آسمان فروردین را میشنوم
رعد و برق را میگویم
و هنوز نفهمیده ام چون "بارانم" آمده ؛ آسمان غیرتی شده است یا.... ، شایدهم برعکس !
به هر صورت ما رایت الا جمیلا .
چرا پرستوها باران فروردین را جیغ میزنند ؟
باز صدای پرستوهای فروردین را میشنوم !
عشق عشق نخواهد بود اگر با هر دگرگونی، خود نیز دگرگون شود، یا با رفتنِ یارِ ناپایدار از هم گسسته شود.
نه! عشق نشانهیِ همواره ثابتی است، که به طوفانها مینگرد و هرگز از جایِ خود نمیلرزد؛ عشق برایِ هر کشتینشستهٔ سرگردانی ستارهای است ثابت که قدر واقعیاش ناشناخته است امّا ارتفاعش قابل تخمین است.
عشق بازیچهٔ دستِ زمان نیست، گرچه لبها و گونههایِ گلگون عاقبت در درونِ حلقهٔ داسِ زمان گرفتار میشوند، امّا عشق با گذشتِ ساعتها و هفتهها در طولِ زمان تغییری نمیکند، بلکه آن را از سر میگذراند و تا روزِ قیامت باقی میماند .
بسیاری از دختران ما به احساسات مردانی اهمیت میدهند که بدترین صدمه را از آنها خوردهاند. همهٔ اینها پیامدهای فاجعهبار دوستداشتنی بودن است.
پس به جای اینکه به دخترت یاد بدهی که دوستداشتنی باشد، به او یاد بده که صادق و مهربان باشد. یاد بده که شجاع باشد؛ او را ترغیب کن که افکارش را به زبان بیاورد، حقایق وجودیاش را بیرون بریزد و وقتی اینگونه شد، او را مدح و ستایش کن. به او یاد بده که دوست داشتنی بودن را فراموش کند. وظیفهٔ او این نیست که خودش را دوست داشتنی کند، بلکه وظیفه دارد که خودِ خودش باشد؛ خودی که صادق است و نسبت به مساوات همهٔ انسانها حساس است .
غیابِ عاشقانه تنها یک راستا دارد، راستایی که آن که بر جا مانده مشخص میکند، نه آن که ترک میکند: منِ همیشه حاضری که تنها در برابر توی همیشه غایب شکل میگیرد. سخن گفتن از این غیاب اساساً یعنی که جایگاه عاشق و جایگاه دیگری را نمیتوان جابهجا کرد، یعنی دیگری آن اندازه که دوستاش دارم دوستام ندارد.