نظر شخصی؛ دنبال تکرار تجربههای قدیمی که بهتون خوش گذشته نباشید، رها باشید و دنبال کشف تجربههای جدید.
زندگی زیباتر میشه.
نظر شخصی؛ دنبال تکرار تجربههای قدیمی که بهتون خوش گذشته نباشید، رها باشید و دنبال کشف تجربههای جدید.
زندگی زیباتر میشه.
خیلی کسیو نصیحت نکنید
از کسی هم زیاد انتقاد نکنید
چون وقتی شما این کارو میکنید دارین روی اون موضوع تمرکز میکنید. جهان چیزی رو که روش تمرکز میکنید به شما برمیگردونه یعنی جهان طوری خواهد چرخید که همان مشکل را در برابر خود شما نیز قرار خواهد داد .
من مینویسم برای حال خوب
مینویسم برای رشد
مینویسم برای آرامش
مینویسم که از فشارها رها شوم
مینویسم که حساسیتهایم را تجزیه کنم و از آن باورهای غلط را جدا سازم.
پرواز بال نمیخواهد ؛ سنگی سترگ میخواهد روی سینه که برای برداشتنش قلم فرسایی کنی و بنویسی تا بال بگیری . چیزی بسیار فراتر از "نوشتن درمانی" ‼️
نوشتن چیزی فراتر از هنر است نوشتن یک پزشکی و درمانگری است‼️
نوشتن یک شجاعت است ممکن است، پررنگترین خون دلیران روزی از بین برود اما کمرنگترین خطها و نوشتهها باقی خواهند ماند.
من نوشتن را دوست دارم چون به این باور رسیدم که نوشتن نیز مرا دوست دارد... و وقتی عاشق و معشوقی با هم مسیری را که هر دو به آن علاقمندند بپیمایند؟، آخر این مسیر خوشبختیست
و میوه خوشبختی ثروت مادی و معنویست.
مهمترین علت اینها آرامش است. آرامشی که خواب شب را از تو میگیرد... که بلند شوی و شباهنگام دست معشوقت را بگیری و با هم صحبت کنید و به خاطر همین است که خدا در قرآن میگوید: ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ 💠
قانون طبیعت اینه که هر فرکانسی رو ساطع کنی فرکانس های نزدیک به اون فرکانس هم به خودش جذب میکند.
چه فرکانس مثبت باشد و چه فرکانس منفی.
حال کدام یک را میخواهی کائنات به سوی تو برگردانند ؟؟
وقتی انجام میدهی و همه زمینیها را رها میکنی...
وقتی از ته قلب و سراسیمه میدوی به سمت کاری که حتی قرار نیست ریالی دستمزد بگیری...
وقتی انجام میدهی و آن پیرزن با تمام وجودش تشکر میکند...
وقتی بعد از کار میخواهی دوان دوان برگردی که نکند ذره ای غرور بگیرتت اما آن پیرزن خواهش میکند که دقیقه با او هم سفره شوی و از میزبانی کردن برایت حس دلخوشی دارد...
وقتی میگوید اگر مجدد به دردسر دچار شد میتواند رویت حساب کند یا نه ؛
وقتی جواب میدهم به روی چشممم...
و وقتی حین خروج کلاه به سر عینک به چشم و هندزفری به گوش میزنم و تند تند راه میروم و سرعت تند میکنم و میدوم و میدوم و میدوم....
همه این لحظات را لذت میبرم ، پرمیکشم ،
میخواهم تک تک این ثانیه را مداوما زندگی کنم .
همیشه دستی پشت پرده است که بگذاری و بگذری ، برایت حساب میکند ؛ دوبل و سوبل هم حساب میکند.
همه این خدمت ها را خریدارم .
چون شادی آور است ،
چون همافزایی را باعث میشود ،
چون باعث میشود دل بکنیم از اغیار ؛
دلخوش باشیم به هم .
#محسن_توحیدی
حساسیت فصلی چیز عجیبی ست .
یک نفر در بهار دچارش میشود و یک نفر در پاییز . بعضی هم در تابستان . نمیخواهم نتیجه بگیرم که زمستان بیآزار است .
اما مگر نمیگویند که همه آدمها از یک گل و خاک به وجود آمدند مگر نه اینکه وقتی بهار است برای همه بهار است پس چرا برای یک نفر بهاری پر از آبریزش و برای یک نفر بهاری پر از عطسه است !
اصلاً این حساسیت فصلی از کجا آمده است ؟
همه متخصصها و فوق تخصصها را از خودش سرافکنده کرده است.
اصلاً چه گیر حساسیت میآید که فروردین را که همه لذت میبرند کوفتمان میکند .
بعضی از حساسیتهای نامرد است، تا غذا میخوری شروع میکند بدن را چک و لگد میزند میگوید حالا که غذا خوردی نه میگذارم بخوابی نه میگذارم مهمانی بروی بلکه باید بروی و با پدرت یک کارخانه دستمال کاغذی راه بیندازی! انگار که ارث پدر حساسیت را بالا کشیدهایم! یک لقمه غذا را از حلقوممان میخواهد بیرون بکشد .
شب که میشود اگر با اندک غذایی معده را مهمان نکنیم که خوابمان نمیبرد . اگر غذایی بخوریم آنقدر آبریزش و عطسه میآورد و ما را به دستمال بازی وا میدارد که باز خواب از همه وجودمان پر میکند. وای به حال کسی که در نزدیکی ما هست و قصد خواب رفتن داشته باشد . ابتدا انواع نفرینها و فحشها را در دل خود نثارمان میکند و اگر ساعت از ۲ بامداد گذشته و هنوز خوابش نبرده بود رسماً میایستد شمشیر از رو میکشد که یا گمشو یا بگذار گم بشوم ! خب ای همجوار ! من که تقصیری ندارم این را به جناب حساسیت بگو او خودش نگذاشته من بخوابم تو را نیز همچنین .
دکتران کین جلوه در مطب و مطبخ میکنند
چون به آلرژی رسند آن کار دیگر میکنند
پرسشی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس
این پزشکان بین ،چرا خود از آلرژی در کف اند !
کینه چیزیست شبیه شمشیر دو دم . هم تو را از درون نابود میکند و هم خطر نابودی او را بدست تو افزایش میدهد ،خواه جانی و خواه ترور شخصیتی .
گاه نمیشود کاریش کرد . لاجرم باید با نابود کردن خودت او را نیز ذوب کنی . عقل از پس این مسئله بر نمیآید!
راهکار چیست؟ کینه را در درون رها کنی آخرش میشود فشار خون و سکته و مرگ ناگهانی... .
بگذریم ؟
قلبم میسوزد ، تیر میکشد. سخت ترین رها کردن است.
اما مرگ یکبار شیون نیز یکبار . فریاد خاموشی از درونم میگوید : "رهااااا کن" . دنیا نیز صاحبی دارد . مادامی که تو پی گوشمالی وانتقام هستی منبع کائنات دست روی دست میگذارد و فقط تو را تماشا میکند . اما مادامی که رها کنی ، جمع کائنات دست به کار میشوند . آخر قانونشان اینست که عدل برپا باشد . اگر کسی به من ظلم کرد این عدل از تراز خارج میشود ، باید بروند و ظلمی که به تو کرده را جبران بکنند تا مجدد دنیا به تعادل برسد .
پسمیبوسم و رها میکنم . خیلی برای آرامشم کار دارم . وقتم پر است. همه دنیا منتظر شادی های من است . طلب دارم . میخوام طی مسیر کنم . مسیری که از بالا رفتن از کوه های سختش لذت میبرم . دنیایی که در برابر همه خواسته های من یک جواب دارد : "بله قربان" . پس از این دنیا لذت و ارامش میخوام.... . نشنیدم ، دوباره بگو "بله قربان" .
پس بقیه کارها با تو .
#قانون_رهایی
وقتی که مدار خودت رو توی کائنات بالاتر ببری
وقتی فرکانسی که به جهان هستی ساطع میکنی روی موج بالاتری باشه
ناخودآگاه آدم های اطرافت هم متفاوت میشن ، چون قانون جهان اینه که آدم های هم فرکانس در کنار هم قرار بگیرن.
پس ممکنه گاهی بخاطر هم صحبتی یا همنشینی با افرادی که در مدار پایین تر هستن به هم بریزیم .
فقط خدا نکنه این در جوار بودن اجبارا طولانی بشه .
این افراد ممکنه جز نزدیک ترین آدم ها و حتی همخون های ما باشند .
مراقب باشین توی دور باطل نیفتین .
اشتباه ترین ضرب المثل : نابرده رنج گنج... | خدا کنه با منبع کائنات همسو شی... خیلی هم میسر شود .
رمضون امسال هم تموم شد امیدوارم باهاش همه مشکلاتتون هم تموم بشه .
عیدتون مبارک