افزایش دانش و مهارت های شخصی ؛ توسعه اجتماعی

Instagram : @MohsenTohidy

MohsenTohidi.ir

۵۸ مطلب با موضوع «تقدیم به غلط نویسها» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

از لحاظ روحی نیاز دارم یک کتاب فروشی چوبی توی پاریس داشته باشم و همون‌طور که بیرون داره بارون می‌زنه بوی کاغذ نو، چوب و قهوه داخلش بپیچه و بتونم آهنگ بیکلام مورد علاقه‌مو توش پخش کنم.

 

  • Mohsen Tohidi
  • ۰
  • ۰

قضاوت قلب ها

ما می‌توانیم قلب یک انسان را از رفتارش با حیوانات داوری کنیم .

  • Mohsen Tohidi
  • ۰
  • ۰

زندگی کوتاه تر ازونه که بخوام خودمو برای گذشته سرزنش کنم یا حرص آینده رو بخورم، زندگی کوتاه تر ازونه که بخوام فقط به فکر پول باشم و همه‌شو به انجام دادن یک شغل تکراری بپردازم و خودمو خسته کنم. زندگی کوتاه تر از اونه که بخوام به حرف مردم اهمیت بدم یا چیزی بشم که پدر و مادرم می خوان. من ترجیح می دم برای یک مدت از طریق کاری که بهش علاقه دارم پول در بیارم و پس انداز کنم، یک چمدون بخرم، وسایلمو بریزم توش، آدم مورد علاقمو بردارم و تا جایی که تونستم دور دنیارو بگردم، سفر کنم. با آدمای جدید با فرهنگ و نژاد های مختلف آشنا بشم، غذا ها و دسر های کشورای مختلف رو تست کنم و راجب دریاها، جنگل ها و طبیعتای محض و بکری که دیدم بنویسم و به مردم معرفیشون کنم. من آدم تنوع طلب و آرامش طلبیم و زندگی شهری پر تکرار، پر  مشغله، پر سر و صدا و کثیف خفم می کنه. من دوست دارم توی هوای تمیز نفس بکشم. من دوست دارم همونجوری که آفریده شدم، جزئی از طبیعت باشم. من دوست دارم قشنگ زندگی کنم و بدون حسرت بمیرم.

 

 

  • Mohsen Tohidi
  • ۰
  • ۰

یه روزی میفهمی...

عمل کردن به حرفت بهتر از حرف زدنه؛

تنهایی بهتر از رابطه‌های نصفه و نیمه؛

سکوت کردن بهتر از بحثِ بی‌فایده؛

تمرکز روی‌ خودت بهتر‌‌ از دخالت در زندگی بقیه؛

و خودِ واقعیت بودن بهتر از تقلید کردن از دیگرانه..!

 

  • Mohsen Tohidi
  • ۰
  • ۰

من بجای اونی هستم که شغل اولش وانمود کردنه؛

وانمود کنم حوصله دارم در حالی که ندارم، وانمود کنم خوشحالم در حالی که نیستم، وانمود کنم اذیت نمیشم در حالی که میشم، وانمود کنم دلتنگ نیستم در حالی که هستم، وانمود کنم خسته نیستم در حالی که هستم، خیلی هم هستم.

 

 

  • Mohsen Tohidi
  • ۰
  • ۰

قاره آسمان

شاید یک روزی رفتم ساکنِ یکی از قاره‌های آسمان شدم.

 

#نرگس_نجفی 

  • Mohsen Tohidi
  • ۰
  • ۰

بالشت اسرار

هییییس ! بالشتم را که گوش دادم

پر بود از رویاهای سالهای گذشته ، رویاهای مگو

باید ساکتش میکردم

سرش را گرفتم و زیر آب خفه اش کردم .

آمدم و رویاهای پتو بافت را روی سرم کشیدم .

از بابت تختی که نمیشود خفه اش کرد نگرانم.

  • Mohsen Tohidi
  • ۰
  • ۰

وقتی به معامله نگاه کردم ، نگاه بر انگشتانم خیره شد .

وقتی به افق چین لگد زدم پایم به پادری لندن گیر کرد.

سیم خاردار که چه بگویم ، موشک سر عروس خلیج می ریختند .

وقتی گفتند این حماقت است گفتم فقط چهار دست و پا شنا می‌کنم ؛ تا تقدیم رایگان کتاب ها...  

 تا روزی که روی پولم حساب بازکند و بیاید .

  • Mohsen Tohidi