وقتی انجام میدهی و همه زمینیها را رها میکنی...
وقتی از ته قلب و سراسیمه میدوی به سمت کاری که حتی قرار نیست ریالی دستمزد بگیری...
وقتی انجام میدهی و آن پیرزن با تمام وجودش تشکر میکند...
وقتی بعد از کار میخواهی دوان دوان برگردی که نکند ذره ای غرور بگیرتت اما آن پیرزن خواهش میکند که دقیقه با او هم سفره شوی و از میزبانی کردن برایت حس دلخوشی دارد...
وقتی میگوید اگر مجدد به دردسر دچار شد میتواند رویت حساب کند یا نه ؛
وقتی جواب میدهم به روی چشممم...
و وقتی حین خروج کلاه به سر عینک به چشم و هندزفری به گوش میزنم و تند تند راه میروم و سرعت تند میکنم و میدوم و میدوم و میدوم....
همه این لحظات را لذت میبرم ، پرمیکشم ،
میخواهم تک تک این ثانیه را مداوما زندگی کنم .
همیشه دستی پشت پرده است که بگذاری و بگذری ، برایت حساب میکند ؛ دوبل و سوبل هم حساب میکند.
همه این خدمت ها را خریدارم .
چون شادی آور است ،
چون همافزایی را باعث میشود ،
چون باعث میشود دل بکنیم از اغیار ؛
دلخوش باشیم به هم .
#محسن_توحیدی
حساسیت فصلی چیز عجیبی ست .
یک نفر در بهار دچارش میشود و یک نفر در پاییز . بعضی هم در تابستان . نمیخواهم نتیجه بگیرم که زمستان بیآزار است .
اما مگر نمیگویند که همه آدمها از یک گل و خاک به وجود آمدند مگر نه اینکه وقتی بهار است برای همه بهار است پس چرا برای یک نفر بهاری پر از آبریزش و برای یک نفر بهاری پر از عطسه است !
اصلاً این حساسیت فصلی از کجا آمده است ؟
همه متخصصها و فوق تخصصها را از خودش سرافکنده کرده است.
اصلاً چه گیر حساسیت میآید که فروردین را که همه لذت میبرند کوفتمان میکند .
بعضی از حساسیتهای نامرد است، تا غذا میخوری شروع میکند بدن را چک و لگد میزند میگوید حالا که غذا خوردی نه میگذارم بخوابی نه میگذارم مهمانی بروی بلکه باید بروی و با پدرت یک کارخانه دستمال کاغذی راه بیندازی! انگار که ارث پدر حساسیت را بالا کشیدهایم! یک لقمه غذا را از حلقوممان میخواهد بیرون بکشد .
شب که میشود اگر با اندک غذایی معده را مهمان نکنیم که خوابمان نمیبرد . اگر غذایی بخوریم آنقدر آبریزش و عطسه میآورد و ما را به دستمال بازی وا میدارد که باز خواب از همه وجودمان پر میکند. وای به حال کسی که در نزدیکی ما هست و قصد خواب رفتن داشته باشد . ابتدا انواع نفرینها و فحشها را در دل خود نثارمان میکند و اگر ساعت از ۲ بامداد گذشته و هنوز خوابش نبرده بود رسماً میایستد شمشیر از رو میکشد که یا گمشو یا بگذار گم بشوم ! خب ای همجوار ! من که تقصیری ندارم این را به جناب حساسیت بگو او خودش نگذاشته من بخوابم تو را نیز همچنین .
دکتران کین جلوه در مطب و مطبخ میکنند
چون به آلرژی رسند آن کار دیگر میکنند
پرسشی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس
این پزشکان بین ،چرا خود از آلرژی در کف اند !
بیشترین چیزی که آدمی رو کلافه میکنه ، اطرافیان احمق یا بی مبالاتی هستن که بسیار دیوار حاشای اشتباهاتشون هم بلنده .
حالا که اقوام ، چه همکار ، چه همسایه ک...
خدا نصیب گرگ بیابون هم نکنه .
بدترش هم هست... تکرار همون اشتباهاتشون
شب نشینیهای شب جمعه یه حس خوب و یه انرژی برای شروع یک هفته جدید هست
که هر کاری میکنم نمیتونم با غربتِ به بهانه پیشرفت عوضش کنم.
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
سحر بیست و سوم رمضان است و یاد یه چیزهایی افتادم که خیلی اذیتم کرد !
صلاح دیدم برای مردمی که به راحتی با یک کالا برگ مجبورن گول بخورن دعا کنم .
یادم به آدم هایی افتاد که دنبال خرید و فروش احمقانه حواله ماشین هستند و براشون دعا کردم.
یاد اونایی افتادم که از فرط پرخوری فشار خون و قند خون و چربی خونشون بالا رفته اما دم از وضعیت خراب اقتصادی و فرهنگی میزنن ! ...و براشون دعا کردم !
خدایا همه خیلی چیزها ازت میخوان ، اما فصل مشترک همع شون یک چیزه . خدایا عقل همه شون رو زیاد کن .
خدایا کم عقلی رو درمان کن ،مخصوصا توی ایران... .
اول هم عقل منو.
تنکیو خدا 🥲
با این کارا اندازه یه سال میتونی پیشرفت کنی :
📚 این کتاب هارو مطالعه کن :
1- جادوی فکر بزرگ
2- قدرت شروع ناقص
3- معجزه ی بهره وری
4- ریسک پذیر باش
5- معجزه ی انضباط فردی
🎙️ این پادکست هارو گوش بده :
1- پادکست هلی تاک
2- مجتبی شکوری
3- جا فکری
4- صلح درون
فرق روزای خوب و بد زندگی اینه که
روزای بد رو همون موقع میفهمی روزای بدی هستن
اما روزای خوب رو نمیفهمی، بعدا که گذشت میفهمی روزای خوبی بوده.
بی فرهنگها رفتارهای متنوعی دارند :
یکی آشغال میریزد، یکی متلک میگوید، یکی آلودگی صوتی ایجاد میکند.
اما همگی یک ویژگی مشترک دارند:
کتاب نمیخوانند.
امکان آزادی ، خود را در اضطراب آشکار می کند .