افزایش دانش و مهارت های شخصی ؛ توسعه اجتماعی

Instagram : @MohsenTohidy

MohsenTohidi.ir

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

شستن از شرک

* شب ، وقتی دستم رو از همه شرک‌های خفی می‌شورم و تسلیم تو می‌شم، تازه روزم شروع‌میشه 🟢؛ *

 

قلبم پر از عشق و امید به تو می‌زنه. می‌دونم که تو همیشه در کنارم هستی، حتی وقتی دور شدم یا فراموش کردم چقدر به تکیه گاه و پناهم نیاز دارم.

 

خدایا، در این شب‌های تاریک و سرد، وقتی قلبم پر از اضطراب و آشفتگی می‌شه، تو رو صدا می‌زنم. می‌خواهم تو رو احساس کنم، می‌خواهم حس کنم هنوز هم امید در دلم زنده است. هر وقت به خودم نگاه می‌کنم، می‌بینم چقدر ضعیف و شکسته‌ام، اما تو همیشه یادآوری‌ام می‌کنی که عشق تو می‌تونه هر شکستی رو دوباره بسازه.

 

کمکم کن که بتونم قدرت و صبر داشته باشم تا از اوضاع سخت زندگی عبور کنم. زندگی گاهی مثل طوفانی می‌مونه که نمی‌دونم کی تموم میشه، ولی می‌دونم تو همواره در دل طوفان کنارم هستی.

 

خداجون، منو ببخش، اگر گاه فراموش می‌کنم که چقدر بینظیر هستی و چقدر به حضور تو در زندگی‌ام نیاز دارم. ببخش که گاهی در غفلت و فراموشی غرق می‌شوم و خدا را در قلبم کمرنگ می‌کنم. دلم می‌خواد همیشه آغوش تو رو حس کنم و با هر نفسی که می‌کشم، عشق و رحمت تو رو بتونم تجربه کنم.

 

خداوند، در کمبودها و نداشتن‌ها، به من یاد بده که چطور شکرگزار باشم و برکات کوچکی که در زندگی دارم رو ببینم. به من بینایی بده تا همیشه زیبایی‌های زندگی رو در هر لحظه‌ای ببینم.

 

امشب، وقتی به آسمون نگاه می‌کنم، ستاره‌ها رو فراموش نمی‌کنم، چون می‌دونم هر کدومشون نشانی از عشق تو به من و همه‌ی مخلوقات طواف کرده در این دنیا است. خدایا، می‌خوام در حریم وجود تو آباد بشم و دل‌آرامی رو که میاد از محبت تو رو در وجودم احساس کنم.

 

با هر کلمه‌ای که به تو میگم، تمام دلنوشته‌هام و آرزوهای قلبی‌ام رو به تو تقدیم می‌کنم، ای خالق عظیم… .

  • Mohsen Tohidi
  • ۰
  • ۰

جانان

جانان ، دائما مشغول بنده‌ی خود است

یا زمینه‌ای برای رشد او ، یا مقدماتی برای توبه او فراهم می‌کند

یا او را از بلا حفظ می‌کند یا به او خواسته‌اش را میدهد

 

 و خدایی که همیشه هست، همیشه حواسش هست، همیشه دوست داره...

 

**مناجاتی با خدایی که همیشه درگیرِ بنده‌شه...**

 

خدایا...

بعضی وقتا با خودم فکر می‌کنم، آخه کی تو رو صدا کردم و جواب ندادی؟

اصلاً کی من صدات کردم که قبلش منتظر نبودی؟

انگار همیشه یه قدم جلوتر از منی،

وقتی من هنوز دارم بهت فکر می‌کنم، تو از دلم خبر داری...

 

گاهی دلم می‌گیره، میگم چرا اینجوری شد؟ چرا اون نشد؟

ولی یه حسی ته دلمه، میگه: **«اگه بدونی خدا داره چیکار می‌کنه برات، از شوق اشک می‌ریزی...»**

تو همونی که وقتی یه آرزویی به دلم می‌ندازی،

یا خودشو می‌دی،

یا چیزی قشنگ‌تر از اون...

یا صبرشو می‌دی تا وقتش برسه...

یا عوضش، یه چیزی میدی که فکرشو نمی‌کردم و بعد می‌فهمم:

آخ که چقدر به دردم می‌خورد...

 

گاهی وقتا فکر می‌کنم شاید فراموشم کردی،

اما یه دفعه یه نوری از یه گوشه‌ی زندگی می‌تابه،

یه دل‌گرمی، یه نگاه...

انگار خودت میگی: «**نه عزیزدلم، حواسم هست بهت**، از رگ گردن نزدیک‌تر...»

 

گاهی هم می‌ندازی توی یه مسیر سخت...

ولی نه واسه اذیتم، نه برای اینکه تنهام بذاری...

برای اینکه بزرگ شم...

برای اینکه تو همون سختیا بفهمم چقدر دوست‌داشتنی‌ام پیشت،

چقدر حواست بهم هست که نمی‌ذاری کوچیک بمونم...

 

تو همیشه یا زمینه‌ی رشد منو فراهم می‌کنی،

**یه موقع‌هایی آدمایی می‌ذاری سر راهم که تلنگرم بزنن،**

یا یه اتفاقی که منو از خواب بیدار کنه...

**مثل یه عاشق دلسوزی که معشوقشو ول نمی‌کنه به حال خودش...**

 

یا حتی، وقتی خیلی پرت شدم ازت،

تو مقدمات توبه‌مو می‌چینی...

چطوری؟

**با یه دلتنگی...**

با یه زخم...

با یه بوی آشنا از گذشته،

یا یه آیه‌ای که ناگهانی می‌خورم بهش و دلم می‌لرزه...

تو کاری می‌کنی که برگردم،

با آغوش باز، با همون مهربونی همیشگی‌ات...

 

گاهی هم یه بلایی قرار بود بیاد...

ولی من نفهمیدم، چون تو قبلش جلوشو گرفتی...

من تو آرامش بودم، غافل از اینکه تو داشتی ازم محافظت می‌کردی

از چیزی که اگه می‌اومد، منو می‌شکست...

اما تو نذاشتی...

 

گاهی هم صدامو شنیدی و همون چیزی که خواستم، دادی بهم...

اما با عشق خودت،

با نشونه‌هات،

با امضای خدایی‌ات...

 

خدایا...

تو مشغول منی، حتی وقتی من مشغول تو نیستم...

تو برام کار می‌کنی، حتی وقتی من فراموشت می‌کنم...

تو منو می‌بخشی، حتی وقتی خودمو نمی‌بخشم...

تو بی‌دریغی، بی‌قید، بی‌منت...

 

تو خدای عشقی...

نه فقط خالق من،

نه فقط رازق من،

تو رفیقمی،

**هم‌نفسمی،**

**پناهمی...**

 

تو هر لحظه، یه کاری می‌کنی برای من...

نه فقط وقتی دعا می‌کنم،

نه فقط وقتی گریه می‌کنم،

نه فقط وقتی خوشحالم...

بلکه همیشه...

دائماً...

بی‌وقفه...

بی‌صدا، اما پرصدا...

 

و من...

من فقط باید بفهمم...

که **تکیه‌گاهم تویی،**

که عشق واقعی تویی،

که پدرانه‌تر از هر پدری،

و عاشق‌تر از هر عاشقی،

تو پشت منی...

 

 

 

 

 

  • Mohsen Tohidi
  • ۰
  • ۰

صحبت ببن بنده و خدا

 

–  بنده:

خدایا، واقعاً همیشه حواست به منه؟

حتی وقتی خودمم حواسم بهت نیست؟

 

– خدایِ جانان :

آره عزیز دلم...

حتی وقتی فراموشم می‌کنی،

من هنوز همون خدای عاشقتم...

بیشتر از اونی که فکر کنی، مشغولتَم...

 

– بنده:

مشغولم؟

من که کاری نمی‌کنم حتی...

نه خیلی دعا می‌کنم، نه اون‌جوری که باید بنده‌ی خوبی‌ام...

 

– خدا:

بنده‌ی خوب بودن، فقط نماز خوندن نیست...

من توی دل تپنده‌ت نگاه می‌کنم،

تو نیتای قشنگت، تو اون اشک یواشکیت،

تو اون لحظه‌هایی که دلت گرفت و فقط گفتی: "خدایا..."

**همونا برام کافیه که عاشقت بمونم...**

 

– بنده:

اما من بعضی وقتا پرت می‌شم...

سرد می‌شم...

یه عالمه چیز تو زندگی می‌ریزه سرم...

فکر می‌کنم تنهام...

 

– خدا:

تو هیچ‌وقت تنها نیستی...

**می‌خوای بدونی اون موقع‌ها دارم چیکار می‌کنم؟**

یا دارم زمینه‌ی رشدت رو می‌چینم،

یا دارم راه برگشت رو برات باز می‌کنم،

یا دارم از یه بلای بد، نجاتت می‌دم...

یا شاید هم خواسته‌ت تو راهه...

 

– بنده:

پس این صبرا که میگی، اینا چیه؟

یعنی فقط باید صبر کنم؟

 

– خدا:

نه فقط صبر...

عزیزکم ، من یا خواستتو بهت میدم، یا یه چیزی بهترش رو،

یا یه چیزی رو ازت دور می‌کنم که اصلاً حواست نیست...

و صبر؟

اون پل رسیدنه به چیزیه که لایقت‌هست، نه فقط چیزی که خواستی...

 

– بنده:

گاهی می‌ترسم...

که نکنه دیگه دوستم نداشته باشی...

با این‌همه خطا... این‌همه فاصله...

 

– خدا:

آخه مگه میشه من عاشق نباشم؟

اصلاً عشق رو من خلق کردم!

تو فکر می‌کنی این دلتنگی، از کجاست؟

همون موقعی که دور شدی،

**من داشتم برات دلتنگ می‌شدم...**

 

– بنده:

دلم می‌خواست بدونم چه‌جوری بخشیدی...

من حتی خودم رو نمی‌بخشم گاهی...

 

– خدا:

چون تو با خودت سختی، فکر می‌کنی منم باهات سَختم...

اما من خدای رحمتم...

**تو فقط یه نگاه کن سمتم،**

من خودمو می‌رسونم بهت...

 

– بنده:

پس یعنی همیشه بودی؟

حتی وقتایی که فکر می‌کردم تنهام؟

که صدام نمی‌رسه؟

 

– خدا:

اون لحظه‌ها،

که فکر کردی نمی‌شنوم،

که فکر کردی حسم نمی‌کنی،

**من داشتم اشکاتو می‌شمردم،**

و قلبتو نوازش می‌کردم...

تو فقط ندیدی... ولی من بودم... همیشه بودم... هستم

 

– بنده:

خدایا؟

یه چیزی بگم؟ یه خواهش...

 

– خدا:

بگو، عزیز دلم، همیشه گوشم با توئه...

 

– بنده:

**هیچ‌وقت دستمو ول نکن...................**

**حتی اگه من ولت کنم...**

 

– خدا:

من اونی‌ام که گفت: "و ما ربک بنسیّ"

من اون خداییم که فراموش نمی‌کنه...

تو دستتو رها کنی،

من باز، دستتو می‌گیرم...

**چون من، عاشقتم... همیشه...**

 

  • Mohsen Tohidi
  • ۰
  • ۰

نشانه

یه نشونه از خدا…

 

آره، خودشه. یه نشونه درست و حسابی از سمت خدا که داره آروم بهم می‌گه:

 

“دیگه وقتشه… پخته شدی، بالغ شدی، حالا نوبت توئه که آروم باشی و به خودت تکیه کنی.”

 

یه زمانی بود سر هر چیزی نگران می‌شدم.

 

“نکنه کارم جور نشه؟ نکنه موفق نشم؟ نکنه بقیه ازم جلو بزنن؟”

 

ولی حالا… نه.

 

الان دیگه حس می‌کنم همه‌چی توی مشتمه. نه اینکه کنترلش کنم، نه. ولی حس می‌کنم خدا گذاشته‌ش تو کف دستم.

 

می‌فهمم که هر اتفاقی که داره می‌افته، از درون خودمه.

 

منم که همه‌چی رو می‌سازم.

 

نه بقیه، نه بازار، نه شانس…

 

منم. با لیاقتی که توی روحم حک شده. با ایمانی که به فراوانی دارم.

 

من به کم راضی نیستم. چون می‌دونم لیاقتم بیشتر از ایناست.

 

بلدم بی‌نیازی کنم. بلدم صبوری کنم. بلدم ببینم کی باید بدوم ، کی باید آروم وایسم و بذارم خدا کارشو بکنه.

 

دیگه دنبال تأیید از بیرون نیستم.

 

نه از رئیس، نه از دوست، نه از جامعه.

 

چون تأیید اصلی رو از خودم گرفتم. از اون جایی که تهِ دلمه، تهِ وجودمه.

 

حالا وقتشه که به جای ترسیدن از آینده، با اطمینان بغلش کنم.

 

به جای نگرانی، با آرامش حرکت کنم.

 

به جای شک، با ایمان قدم بردارم.

 

دارم پخته‌تر میشم… و حالا وقتشه مثل یه آدم پخته رفتار کنم.

 

نگرانی‌هامو می‌ذارم زمین. چون می‌دونم سنگین‌تر از اونن که بخوام با خودم بکشمشون تا قله.

 

⭕️ زندگی، حالا نوبت منه.

 

و من، با باور فراوانی و لیاقت و آرامش، جلو میرم

  • Mohsen Tohidi
  • ۰
  • ۰

دلنوشته

یه روزایی بود که از خودم فقط یه سایه مونده بود...

پر از درد، پر از سوال، پر از تکرارِ حال بد.

می‌خواستم نجات پیدا کنم، می‌دونستم راهش چیه، ولی ذهنم نمی‌ذاشت. هی منو برمی‌گردوند به گذشته، به خاطره‌هایی که باید رها می‌کردم و نمی‌تونستم.

 

یه ندای آروم تو دلم می‌گفت: "ادامه بده، یه جایی بالاخره نور پیداش می‌شه..."

باور ساختن برام شده بود یه تمرین روزانه، درست مثل نفس کشیدن.

هر بار که جا زدم، دوباره از نو شروع کردم.

یه روز، یه اتفاق خوب.

یه روز، یه حس خوب.

یه روز، یه لحظه‌ی ناب که بهم گفت: ببین، داری درست می‌ری...

 

الان هرچی دارم، حاصل همون لحظه‌هاییه که تو دل تاریکی، یه شمع کوچیک روشن کردم.

باور کردم خدا هوامو داره،

باور کردم می‌تونم،

باور کردم زندگی هنوز برام هدیه داره...

 

و حالا؟

من ادامه می‌دم...

آروم، پیوسته، عاشقانه...

چون یاد گرفتم نور همیشه با قدم‌هام میاد...

 

 

---

 

 

  • Mohsen Tohidi
  • ۱
  • ۰

نوشتم که بماند

به یک ادم به اصطلاح عاقل 

یک ساله 

میگی 

این ۲۰ تا وویس رو گوش کن ، 

یک ساااااال ، 

خب ینی ارزش‌ت چقدر پیش این آدم که حاضر نشده ، طی یک سال ۴۰ ساعت مثلا ، برای خواسته‌ت وقت بذاره ؟؟؟؟

 

پ.ن ) آدم‌ها اگه مالی نمیشن ، تنها مقصرش خودشون و باوراشون هست. و دیگر هیج .

پ.ن‌  ) با وقت گذاشتن اضافی برای کسی ، بعد از اینهمه زحمتی که برای خودت و بالا بردن فرکانسات کشیدی ، مدارخودت رو پایین نیار .

کائنات بلدن هرکس و هرچیزی رو عادلانه سرجای خودشون بچینن .

لکن دینکم ولی دین .

 

 

اولین پست ۱۴۰۴ / بسم الله

 

  • Mohsen Tohidi
  • ۰
  • ۱

به خدا اعتماد کن

یاد می‌داری که با من جنـگ در سر داشتی؟

رأی، رأیِ توست؛ خواهی جنگ، خواهی آشتی

 

#سعدی

  • Mohsen Tohidi
  • ۰
  • ۰

در دست بگیر

ناخدای ماهر نمی‌تواند باد را کنترل کند، اما می‌تواند سکان و بادبان‌های کشتی اش را در دست بگیرد!

او شکایت نمی‌کند و انرژی‌ اش را بیهوده صرف تغییر جهت بادها نمی‌کند، بلکه از آن‌ها برای رسیدن به مقصد بهره می‌برد...

  • Mohsen Tohidi
  • ۰
  • ۰

❄️در این شب زیبا

🕊دعا میڪنم

❄️مرغ آمین 

🕊بیاید و بر آرزوهایتان

❄️آمین بگوید

🕊دلواپسے در خیالتان نماند

❄️و آرام باشید

🕊چه چیزے از آرامش ناب خوش تر

 

❄️رمضان مبارک ❤️🌹

 

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

  • Mohsen Tohidi
  • ۰
  • ۰

🔹چیزی که جامعه فکر میکنه خفنه:

آخرین مدل آیفون

خونه لاکچری

ماشین لوکس

برندهای گرون

 

🔸چیزی که واقعا خفنه:

نداشتن قرض و بدهی

کار نکردن برای یه نفر دیگه

نفروختن زمانت بیهوده برای پول

وقت گذروندن با عزیزانت هر وقت که دوست داشتی.

 

 

پ.ن ] هرچند من همشو باهم خواستم و دارم ❤️

  • Mohsen Tohidi
  • ۰
  • ۰

حواست باشد 

زندگی به همین آسانی میگذرد 

مثل بهاری که رفت

مثل تابستانی که رفت

از روزهای زمستانی‌ات لذت ببر

 

🏆

  • Mohsen Tohidi
  • ۰
  • ۰

به ف.س.ر 

به جد‌ و برای آخرین بار عرض کردم 

روزانه مرور‌کند

ث۳ ، و همه را برایش ارسال کردم. 

عرضه داشتم که اگر نکند و استمرار نورزد

شکاف فرکانسی

و شکاف مداری

در 🏡 پیدار می‌شود. 

 

به اضافه کلی مخلفات غیر قابل بیان در بیان .

  • Mohsen Tohidi
  • ۰
  • ۰

یه روز گوشیتو می‌ندازی یه کنار، استوری ها رو نمی‌بینی، دیر جواب میدی، نوتیف ها رو خاموش می‌کنی، چت ها رو باز نمی‌کنی، توی هر گروهی که هستی دیگه چیزی نمی‌نویسی، می‌فهمی همه این چیزا الکی بوده. زور اضافه می‌زدی تا با آدمهای بیشتری در ارتباط باشی و می‌خواستی همه رو راضی نگه داری و بعدش یادت میوفته توی همه‌ی اون مدت داشتی خودتو به خاطر بقیه از دست می‌دادی.

 

  • Mohsen Tohidi
  • ۰
  • ۰

وَعَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیئًا وَهُوَ خَیرٌ لَکُمْ

وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ

وَاللَّهُ یعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ .

 

چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آن که خیر شما در آن است. و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شر شما در آن است. و خدا می‌داند، و شما نمی‌دانید.

۲۱۶ بقره

  • Mohsen Tohidi
  • ۰
  • ۰

چند خصلت آدم‌های موفق در زندگی

 

۱.درگیر آدم های منفی نمیشوند

۲.در مورد دیگران غیبت نمیکنند

 

۳.وقت شناس هستند

۴.بدون انتظار میبخشند

 

۵.مثبت می اندیشند

۶.خود بزرگ بینی ندارند

 

۷.قدردان هستند

۸.مودب هستند

 

۹.بهانه تراشی نمیکنند

۱۰.بدون برنامه ریزی مهربانند، نه فقط با اشخاصی که برایشان نفع دارد

 

 

 

  • Mohsen Tohidi