افزایش دانش و مهارت های شخصی ؛ توسعه اجتماعی

Instagram : @MohsenTohidy

MohsenTohidi.ir

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

بغلم کن

الهی...

 

نمیدونم چند وقته که ازت غافل شدم. نمیدونم چند تا طلوع و غروب بی‌ذکر نام تو بر من گذشته. ولی می‌دونم که دلم گرفته. نه از دنیا، نه از آدم‌ها... از خودمه. از این فاصله‌ای که نذاشت گرمای مهربونیتو حس کنم. از این همه بی‌توجهی که گذاشت ردّ تنهایی رو روی دلم.

 

من اون بنده‌اتم که گاهی یادش میره اصلاً واسه چی اومده بود این دنیا. گاهی فکر می‌کنه باید کوهارو جابه‌جا کنه تا آرامش بگیره، اما نمی‌فهمه که تنها تکیه‌گاهش تویی. گاهی توی تاریکی‌ها دست و پا می‌زنه و یادش میره چراغ توی دست خودشه، چراغی به اسم "ایمان"، به اسم "توکل"، به اسم "تو".

 

خدایا، این روزا هرچقدر دور شدم، تهِ دلم یه نور خاموش‌نشدنی هست که میگه تو هنوز همون خدای همیشگی هستی. تو همون نگاهی هستی که وقتی همه چشم‌ها ازم برمی‌گردن، هنوز عاشقانه نگاهم می‌کنی. همون دستی که وقتی همه درا بسته میشه، از بالای درها دست منو می‌گیره.

 

یادمه یه جایی شنیدم که گفتی: وقتی حس کردی تنها شدی، بدون داری نزدیک‌تر می‌شی. وقتی همه چی به هم ریخته، بدون که داری آماده می‌شی برای دریافت. وقتی تاریکی زیاد شد، بدون سپیده نزدیکه. این جمله‌ها مثل بارون نرم به دلم افتاد. حس کردم هنوزم می‌تونم برگردم، هنوزم دیر نشده...

 

تو یه درِ همیشه‌بازی. حتی اگه من هزار بار رد شم، تو هنوز همون درب باز به سمتمی. تو مثل نوری هستی که حتی اگه پشت کوه برم، باز می‌تابی. من فقط باید تصمیم بگیرم برگردم. فقط باید بخوام دوباره صدات کنم، دوباره اسمتو با شوق بگم...

 

و حالا... حالا که نشستم پای این دل‌نوشته، حس می‌کنم یه چیزی داره تو دلم می‌جوشه. یه امید تازه. یه شوق کهنه که انگار دوباره زنده شده. انگار تو همین نوشتن، دارم بهت نزدیک می‌شم. دارم تو رو نفس می‌کشم...

 

خدایا! چقدر دلم می‌خواست همیشه تو آغوشت باشم. نه واسه اینکه مشکلم حل شه، نه واسه اینکه دردی ازم دور شه. فقط واسه اینکه تویی. همین که هستی، همه چی رو زیبا می‌کنه. همین که بدونم تو هوامی، دنیا برام باغ میشه...

 

و ازت ممنونم. بابت همه چیز. حتی اون روزای سختی که فکر می‌کردم تنهام، اما تو داشتی صبورانه منو آماده می‌کردی برای پرواز. ممنونم که گذاشتی بیفتم تا طعم بلند شدن رو بفهمم. ممنونم که سکوت کردی تا صدای قلبمو بشنوم.

 

الهی، من دیگه اون آدمِ سرگردون نیستم. حالا می‌دونم که تو مسیرم. حالا می‌دونم که دارم رشد می‌کنم، حتی اگه گاهی آهسته. حالا می‌فهمم که توی این دنیای پر از ظاهر، حقیقت فقط تویی.

 

پس با لبخند می‌نویسم این لحظه رو... با دل پر از نور، می‌نویسم این امید رو...

 

خدایا، من عاشقتم. عاشق این بودنت، عاشق این نزدیکی‌ات. عاشق اینکه تو همیشه، بی‌منت، بی‌قهر، بی‌فاصله، باهامی. تو اون صدایی هستی که تو سکوت دل شنیده می‌شی. اون دستی که بی‌هوا می‌گیره، اون نگاهی که بی‌منت می‌بخشه.

 

 ازت می‌خوام که منو بغل بگیری. نه بخاطر اینکه شکستم، بلکه بخاطر اینکه دلم پر کشیده سمتت. می‌خوام توی این بغل، خودم رو پیدا کنم. خدای من! ممنونم که گذاشتی دوباره عاشقت بشم. ممنونم که قلبمو زنده کردی. ممنونم که اجازه دادی بنویسم، تا بفهمم هنوز چقدر دوستت دارم.

 

و حالا، لبخند می‌زنم... چون می‌دونم که راه روشنه. لبخند می‌زنم چون ایمان دارم که لطف تو از همیشه نزدیک‌تره. لبخند می‌زنم، چون هرچی دارم و ندارم، تویی.

 

تو آغاز منی، پایان منی، همراه همیشگی منی. الهی به امید تو، به عشق تو، به لطف بی‌پایانت... تا همیشه.

 

آمین.

 

 

 

 

 

 

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی