دیشب به چشم خویشتن
دیدم که مهمان حبیب خداست .
دستم تنگ بود اما به خدا توکل کردم و سه خانوار رو به مهمانی دعوت کردم .
از لحظه ورود معجزه پشت معجزه...
پول بود که واریز میشد به حساب . صدای قاه قاه خنده بود که به آسمان میرفت .
آخرین شب جمعه ی اولین ماه ۴۰۳ .
_-_-_-_-_-__-
سحر هم که از خواب بیدار شدم فهمیدم ریزپرنده های اسقاطیلی اومدن به جنگ موشک های هایپرسونیک ایرانی🤣 . باشد که بخاطر آبروشون یه چیزی برای آبروشون داشته باشن . آخه مهمون حبیب خداست🤦♂️