ای که رفته با خود دلی شکسته بردی
این چنین به توفان تن مرا سپردی
ای که مهر باطل زدی به دفتر من
بعد تو نیامد چه ها که بر سر من!
ای خدای عالم چگونه باورم بود
آنکه روزگاری پناه و یاورم بود
سایه اش نماند همیشه بر سر من
زیر لب بخندد به مرگ و پرپر من
رفتی و ندیدی که بی تو شکسته بال و خسته ام
رفتی و ندیدی که بی تو چگونه پرشکسته ام
رفتی و نهادی چه آسان دل مرا به زیر پا
رفتی و خیالم زمانی نمی کند مرا رها
ای به دل آشنا، تا که هستم بیا، وایِ من اگر نیایی!
- ۰۰/۰۶/۲۸