محبوبم! عازم توام. گاهی پاهایم را گُم میکنم. گاهی نمیتوانم بروم؛ پاهایم خواب رفتهاند و پای خوابیده به فریاد نگردد بیدار.
من فقط تو را بلدم. کارم تویی.
سرزنشم میکنند. میگویند عاشق به هلاک خویشتن مشغول است. باشد، من تنها راه تو را بلدم. بگذار بگویند من طعمهٔ عشق شما شدهام.
محبوبم! با تو گفتوگو میکنم و به قول شوکت یزدی: عاشقی حرف بد و خوب شنیدن دارد. به قول سودابه فضائلی از کف دستانم مرغان عجب رویند.
📕 دست بردن زیر لباس سیب
- ۰۱/۰۹/۲۵