زندگی، هدیه ی عجیبی ست. اول آدم بیش از اندازه قدر این هدیه را می داند. خیال می کند زندگی جاوید نصیبش شده. بعد این هدیه دلش را می زند. خیال می کند خراب است. کوتاه است. هزار عیب رویش می گذارد. به طوری که می شود گفت حاضر است دورش بیاندازد. ولی عاقبت می فهمم که زندگی هدیه نبوده، گنج بزرگی بوده که به آدم وام داده اند. آنوقت سعی می کند کاری کند که سزاوار آن باشد ... .