افزایش دانش و مهارت های شخصی ؛ توسعه اجتماعی

Instagram : @MohsenTohidy

MohsenTohidi.ir

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

۱۷ ژوئیه ۲۰۲۴

با صبح با عشوه از راه رسیده است. انگشترهای ورشو تازه رسیده‌ام را پوشیده‌ام. من را می‌توانی با انگشتهایم خوب بشناسی. هر انگشتر از درونم حرف می‌زند. انگشتر مدل تاج و سلطان عثمانی به دست دارم. نمی‌دانم تا کی دوام می‌آورند. وقتی رنگ و رویشان برود من هم از این مرحله عبور کرده‌ام. به مرحله جدید از زندگیم وارد می‌شوم.

 

عکی ویرجینیا وولف را روی میز کارم می‌گذارم تا یادم باشد باید نوشت و نوشت. از نوشتن نباید ترسید. باید شگفتی آفرید. باید خلق کرد. اندیشید. خواننده فرانسوی سعی می‌کند با صدایش مرا تحت تاصیر قرار دهد. هیچ صدایی همچون سلن دیون با دل و روح آدمی بازی نمی‌کند. فقط صدای اوست که از نوجوانی تا به امروز برای من مانده است. 

 

حس می‌کنم خودم را دوست دارم. گاهی شب‌ها ناخودآگاه به خودم می‌گویم دوستت دارم. وقتی یادم به آدم‌هایی می افتد که رفتن و رفتنشان هنوز مثل سیلی جایش می‌سوزد.

 

سنبلسکا دیشب را در کنار من خفت. دوستش دارم. مهربان و شیطون است. پسرک بازیگوشی است. مادر دوست ندارد او را درون تختم جا دهم. من کنارش آرامش دارم. نیاز دوست داشتنم را ارضا می‌کند. دیشب سبیل‌های بلندش را به صورتم می‌کشید. با گوش‌هایش لپ‌هایم را قلقلک می‌داد. حس خوشبختی دارم.

 

خوشبختی معجره یا ودیعه آسمانی نیست. همش حس است. حس خستگی از کار زیاد هم می‌تواند خوشبختی تعبیر شود. در کار جدید آنقدر غرق فعالیت می‌شوم که حس می‌کنم به زندگی در عرصه عمومی که کانت می‌گوید نزدیکتر می‌شوم. دلم می‌خواهد کتاب بخوانم. هنوز برنامه‌ی خانه‌ام مرتب نشده است. حسی جلو می‌روم. ناگهانی تصمیم می‌گیرم. باید برای آینده برنامه‌ای برای خودم داشته باشم. فعلا خبری از پول نیست. من به بی‌پولی سر ماه عادت دارم. 

  • ۰۳/۰۴/۲۷
  • Mohsen Tohidi

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی