چه ویژگی نزیستهای در زندگی والدینتان، پدربزرگ و مادربزرگتان وجود داشت؟ زندگی نزیسته آنها چه تأثیری بر زندگی شما گذاشته است؟ شما چطور با انجام دادن کاری مخالف آنچه که آنها انجام میدادند به دام زندگی نزیسته آنها افتادهاید؟
وقتی به زندگی نزیسته والدینمان میپردازیم، منزجر شدن از آنها دردی را دوا نمیکند. ضدیت با والدین تنها چسبیدن به الگوهای کهنه خانوادگی را محکمتر میکند. سعی کنید خطاهای آنها را با دلسوزی و شفقت بپذیرید، و علیهشان واکنش نشان ندهید. آنها فقط آگاهی لازم برای بهتر عمل کردن در شرایط موجود زمان خودشان را نداشتند.
هدف از تعمق درباره شرایط کودکی خودتان این نیست که مقصر را پیدا کنید بلکه این کار، گام اول در راه آگاه شدن از الگوهایی است که همچنان تجربههای کنونی زندگیتان را شکل میدهند. آن عکسالعملهای روانی کاملاً میتوانست متفاوت از چیزی باشند که اکنون هست و هنوز هم میتوان تغییرشان داد.
شما نمیتوانید از شر عقدهها خلاص شوید، اما میتوانید چنگالشان را شل کنید و تنوع و دامنه واکنشهاتان را وسیعتر کنید. تغییر دادن این عقاید تکراری مستلزم آگاهی بیشتر و وسیعتر است. دفترچه یادداشتی بخرید و بنویسید که کی، کجا و چطور احساس میکنید گیر افتادهاید، محدود یا کوچک شدهاید.
وقتی از اثر عقدههاتان آگاه میشوید، نباید درباره خودتان قضاوت کنید یا مأیوس شوید. فقط با آگاه شدن بیشتر از این روندهایِ جهان زیرین، زندگی شما شروع به تغییر میکند. هرگاه برنامه قدیمی محدودکننده را رها کنید، توان بالقوه نزیستهتان به طرز کاملتری ظهور خواهد کرد.