من حسابم زِ همه مردم این شهر جداست
من امیدم به خدا، بعدِ خدا هم به خداست🌱
من حسابم زِ همه مردم این شهر جداست
من امیدم به خدا، بعدِ خدا هم به خداست🌱
از وقتی با همه مثل خودشون رفتار میکنم واسه خیلیا دیگه سودی ندارم و محبت زیادی نمیکنم،
خیلیا دوسم ندارن. خیلیاهم که کلا اثری ازشون نیست و چقدر این حالت زندگی آرامش بخشه.
بدون آدم مزاحم
بدون آدم منفعت طلب
بدون آدم سواستفاده گر
خودتی و خونوادهت و چهارتا آدم درست و حسابی کنارت.
باید یاد بگیریم تا وقتی از عشق کسی مطمئن نشدهایم با او خاطرهای نسازیم!
چرا که تاوانِ خاطرات جنون است و بس!
یکی از مضرترین تمایلاتی که من در طبیعت بشر دیدهام ناراضی بودن از حال و چشمداشت به آیندهٔ مجهول است.
به جای اینکه از گلهای زیبایی که در کنار پنجره اتاقمان روییده است لذت ببریم در عالم رؤیا به گلستان سحرآمیزی که در کرانهٔ افق است چشم دوختهایم.
بعضی چیزها در جهان خیلی مهمتر از دارایی هستند. یکی از آنها توانایی خوش بودن با چیزهای ساده است.
شِیک و آیس لته که هیچی، کنارت حتی چای نبات تو استکان باریک هم میچسبه.
بام تهران و پل طبیعت که هیچی، کنارت حتی روی پل هوایی نشستن هم میچسبه.
مهمونی و پارتی که هیچی، کنارت حتی فوتبال دستی تو پارک هم میچسبه.
پیتزا و همبرگر که هیچی، کنارت حتی فلافل چرک و کثیف سر چهارراه هم میچسبه.
دراگ و الکل که هیچی، کنارت حتی کام گرفتن از بهمن هم میچسبه.
ویلای کردان و دماوند که هیچی، کنارت حتی زندگی کردن تو دل شلوغی و دود و دم تهران هم میچسبه.
مهم نیست کجا باشم، تو چه شرایطی باشم، حالم چطور باشه، مهم اینه که وقتی هستی از دنیا و همهی آدماش بینیازم.
دوتا کار هست تو زندگی همیشه انجام بدین :
کسی رو بلاتکلیف نذارین ،
حرفتون رو رک بگین!!!
اینجور حداقل هیچوقت آدم بی شعور جلوه نمیکنین .
«آدمی که نمیخواند، یا کم میخواند یا فقط پرتوپلا میخواند، بیگمان اختلالی در بیان دارد، این آدم بسیار حرف میزند اما اندک میگوید، زیرا واژگانش برای بیان آنچه در دل دارد بسنده نیست…
…ما سخن گفتن درست، پر مغز، سنجیده و زیرکانه را از ادبیات و تنها از ادبیات خوب میآموزیم.»
ماریو بارگاس یوسا، کتاب «چرا ادبیات؟»
نه آرامشت را به چشمی وابسته کن،
نه دستت را به گرمای دستی دلخوش
چشمها بسته میشوند و دستها مشت میشوند...
و تو میمانی و یک دنیا تنهایی...
میلیونها درخت در جهان به طور اتفاقی توسط موشها و سنجابهایی کاشته شدند! که دانههایی را مدفون کردند و سپس جای مخفی آن را فراموش کردند...
خوبی کن و فراموش کن...
روزی رشد خواهد کرد .
معجزه زمانی تو زندگیت اتفاق میوفته که همون اندازه که به ترسهات انرژی میدی به رویاهات هم انرژی بدی!
یه دوستی میگفت شیشهها حافظه دارن،
یعنی شاید صد بار یه خورده سنگ بخوره و نشکنن اما کمی اثر ضربه رو حفظ میکنن برای همینه که بعضی وقتا بیدلیل با یه تقه کوچیک یا سرد و گرم شدن الکی میشکنن یا یهو یه ترک بزرگ میخورن.
اگه دیدی یه آدمی یهو با یه حرف ساده از هم میپاشه و گریه میکنه،
لوس نیست، شاید ضریب تحملش دیگه تموم شده.