در نگاه هیچکس صفا و آرامش نمیبینی. نگرانی و ملال عذابآور مثل مرض مسری از این به آن سرایت میکند، همه مثل دیوانهها دنبال معلوم نیست چه چیزی میگردند. ای کاش مطلوبشان حقیقت یا خیر خود و همنوعشان میبود. اما نه، حتی از موفقیت دوستان رنگ میبازند.
در نگاه هیچکس صفا و آرامش نمیبینی. نگرانی و ملال عذابآور مثل مرض مسری از این به آن سرایت میکند، همه مثل دیوانهها دنبال معلوم نیست چه چیزی میگردند. ای کاش مطلوبشان حقیقت یا خیر خود و همنوعشان میبود. اما نه، حتی از موفقیت دوستان رنگ میبازند.
اگر نتوانید مهارت لذت بردن از هر آنچه را که در زندگی دارید در خودتان ایجاد کنید، مطمئن باشید با بیشتر به دست آوردن هر چیز، هرگز خوشحالتر نخواهید شد.
قلبهایتان را از حقارتِ کینه تُهی کنید و با عظمتِ عشق پُر کنید
زیرا که عشق، چون عقاب است. بالا میپَرَد و دور؛ بیاعتنا به حقیرانِ در روح.
کینه چون لاشخور و کرکس است. کوتاه میپَرَد و سنگین. جُز مُردار، به هیچ چیز نمیاندیشد.
برای عشق، نابترین، شور است و زندگی و نشاط.
برای لاشخور، خوبترین، جسدیست متلاشی ...
آروم باش.
هیچ چیز ارزش دلهره رو نداره.
ما رفتیم از اینجا
و الان پاییز سال ۱۵۰۲ ئه.
این کتابها رو باید بخونی چون بهت یاد میدن چطوری زندگیت رو تو موقعیتهای مختلف نجات بدی و به خودت کمک کنی:
۱. هنر تلخ نکردن زندگی اثر رافائل سانتاندرو
۲. افسردگی نهفته اثر مارگارت رابینسون رادرفورد
۳. کتاب شکست عشقی اثر ریچارد بی راس
۴. محکم در آغوشم بگیر اثر سو جانسن
۵. قدرت شروع ناقص اثر جیمز کلیر
۶. کتاب مهربانی با خود اثر تیم دزموند
۷. زندگی خود را دوباره بیافرینید اثر جِفری ای. یانگ
۸. فرندز اثر متیو پری
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر ، نامه رسان من توست
گوش کن با لب خاموش سخن میگویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
روزگاری شد و کس مَرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست
گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید
همه جا زمزمهٔ عشق نهان من و توست
گو بهار دل و جان باش و خزان باش، ارنه
ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست
این همه قصه ی فردوس و تمنای بهشت
گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست
نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل
هرکجا نامهی عشق است نشان من و توست
(سایه) زآتشکدهی ماست فروغ مه و مهر
وه ازین آتش روشن که به جان من و توست
هوشنگ ابتهاج (سایه)
چیزی هست به نام وجدان؛ که میتوانی به آسانی با یک گلوله خلاصش کنی و برای همیشه از شرّ حضورِ تُرش رویانهاش راحت شوی. اما در این حال، دیگر هیچ گاه عطرِ شادیِ خالص را استشمام نخواهی کرد؛ و صافی کمرنگ اما عمیقِ آرامش، بر زندگیت جای نخواهد گرفت.
همان گونه که کارگر توسط سرمایهدار به انقیاد کشیده میشود، فرزند نیز تا زمانی که از نظر اقتصادی مستقل نشده، در بند والدین باقی خواهند ماند.
«ولا تجعل فی قلبی إنتظاراً لشیء لن یأتی یا الله.»
خدایا در قلبم انتظار چیزی که اتفاق نمیافتد را قرار نده.
آنچه قسمت توست از کنارت نخواهد گذشت ،
آرام بمان .
۳۱۲+