غیابِ عاشقانه تنها یک راستا دارد، راستایی که آن که بر جا مانده مشخص میکند، نه آن که ترک میکند: منِ همیشه حاضری که تنها در برابر توی همیشه غایب شکل میگیرد. سخن گفتن از این غیاب اساساً یعنی که جایگاه عاشق و جایگاه دیگری را نمیتوان جابهجا کرد، یعنی دیگری آن اندازه که دوستاش دارم دوستام ندارد.