حساسیت فصلی چیز عجیبی ست .
یک نفر در بهار دچارش میشود و یک نفر در پاییز . بعضی هم در تابستان . نمیخواهم نتیجه بگیرم که زمستان بیآزار است .
اما مگر نمیگویند که همه آدمها از یک گل و خاک به وجود آمدند مگر نه اینکه وقتی بهار است برای همه بهار است پس چرا برای یک نفر بهاری پر از آبریزش و برای یک نفر بهاری پر از عطسه است !
اصلاً این حساسیت فصلی از کجا آمده است ؟
همه متخصصها و فوق تخصصها را از خودش سرافکنده کرده است.
اصلاً چه گیر حساسیت میآید که فروردین را که همه لذت میبرند کوفتمان میکند .
بعضی از حساسیتهای نامرد است، تا غذا میخوری شروع میکند بدن را چک و لگد میزند میگوید حالا که غذا خوردی نه میگذارم بخوابی نه میگذارم مهمانی بروی بلکه باید بروی و با پدرت یک کارخانه دستمال کاغذی راه بیندازی! انگار که ارث پدر حساسیت را بالا کشیدهایم! یک لقمه غذا را از حلقوممان میخواهد بیرون بکشد .
شب که میشود اگر با اندک غذایی معده را مهمان نکنیم که خوابمان نمیبرد . اگر غذایی بخوریم آنقدر آبریزش و عطسه میآورد و ما را به دستمال بازی وا میدارد که باز خواب از همه وجودمان پر میکند. وای به حال کسی که در نزدیکی ما هست و قصد خواب رفتن داشته باشد . ابتدا انواع نفرینها و فحشها را در دل خود نثارمان میکند و اگر ساعت از ۲ بامداد گذشته و هنوز خوابش نبرده بود رسماً میایستد شمشیر از رو میکشد که یا گمشو یا بگذار گم بشوم ! خب ای همجوار ! من که تقصیری ندارم این را به جناب حساسیت بگو او خودش نگذاشته من بخوابم تو را نیز همچنین .
دکتران کین جلوه در مطب و مطبخ میکنند
چون به آلرژی رسند آن کار دیگر میکنند
پرسشی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس
این پزشکان بین ،چرا خود از آلرژی در کف اند !