ره آسمان درونست پر عشق را بجنبان
پر عشق چون قوی شد غم نردبان نماند
تو مبین جهان ز بیرون که جهان درون دیدهست
چو دو دیده را ببستی ز جهان جهان نماند
ره آسمان درونست پر عشق را بجنبان
پر عشق چون قوی شد غم نردبان نماند
تو مبین جهان ز بیرون که جهان درون دیدهست
چو دو دیده را ببستی ز جهان جهان نماند
اگر گذشتت رو در گذشته رها نکنی
آیندت رو نابود میکنه...
با ناباوری جملهای از کتاب خوبی را میخواندم با این مضمون کلی که:
جایگزینی برای شبکهسازی و ارتباط با دیگران که مسبب رشد و جایگاهسازی باشد، وجود ندارد.
من در پیچوخم حوادث و در تراشخوردگی درد و در نهایت استیصال دریافتهام که جایگزینی برای خوداندیشی، بازآفرینی جهان فکری و اقدام و عمل با تکیه بر خود وجود ندارد.
اگر قرار است دیگرانی کمک کنند یا شبکهسازی مجالی برای رشد فراهم آورد، در قدمهای بعد است.
شما را نمیدانم اما من ترجیح میدهم به جای تکیه بر مرحمت جهانیان و دیگران، پیش و بیش از هر کسی روی قدرت ذهن و عملگرایی حساب باز کنم چون گمان میکنم:
✔️که در ملال و رنج و ناکامی، جادویی نهفته است.
✔️که ابعاد کشف نشدهٔ وجود را میتوان در وقت درد شناخت.
✔️که انسان در مواجهه با عریانیِ زندگی، نهایتا تنهاست.
✔️که ذهن همواره آبستن ایدهها و راههای تازه است اگر بخواهیم و در مسیر بمانیم.
✔️که از «بودن» تا «شدن» مسیری است ناهموار که نمیتوان همواره با تکیه بر دیگران آن را هموار کرد.
𓄂𓆃
تا خدا هست هیچ لحظه ای آنقدر سخت نمیشود که نشود تحملش کرد!
شدنی ها را انجام بده و نشدنی هایت را به خدا بسپار…
دقت کردین آدمای جذاب چقد از بقیه تعریف میکنن؟طرف از خودش مطمئنه و میدونه ظاهر و همه چیزش اوکیه، از بقیهام راحت تعریف میکنه بدون حسادت ولی امان ازین عنترای زشت… تمام تلاششون برا اینه که همه رو دیسلایک کنن تا شاید یکم حس بهتری نسبت به خودشون داشته باشن.
هی مینشینیم میگوییم:
اگر خوشگل تر بودم...
اگر پولدار تر بودم...
اگر در یک شهر دیگر زندگی میکردم...
اگر از کشور خارج میشدم...
اگر یک دهه زودتر بدنیا آمده بودم...
یا اگر الآن برای خودم اسم و رسمی داشتم،
لابد اِل میشد و بِل میشد!
ولی این خبرها نیست
و ما این را دیر میفهمیم
شاید ده ها سال دیر
زمانی که عمرمان را دویده ایم که در فلان خیابان پایتخت خانه بخریم و فلان ماشین را داشته باشیم و از فلان مارک لباس و کیف و کفش بخریم!
یک روزی میرسد که میبینیم به هرچه که فکرش را میکردیم رسیدیم ولی حالمان جوری که فکرش را میکردیم نشد!
و آن روز است که میفهمیم روزهای زندگی را برای ساختن آینده از دست دادیم.
آدم های اطرافمان را که ناب بودند برای بدست آوردن آدم حسابی تر ها از دست دادیم.
و از همه بدتر خودمان را برای رسیدن به اهدافمان از دست دادیم.
کاش خانه ی ذهنمان را بکوبیم و از نو بسازیم.
کاش خودمان را برای پولدارتر شدن و آدم حسابی تر شدن نکوبیم و نابود نکنیم.
کاش از زندگی عشق بخواهیم،
عشق به آدمهای نابی که داریم!
عشق را فدای آن کله گنده هایی که تریلی اسمشان را نمیکشد نکنیم!
نمیگویم نمیتوانیم به آنها برسیم و آنها مال ما نیستند؛
فقط بعضی چیزها و بعضی آدم ها فقط اسمشان گنده است؛
ولی خودشان خیلی چنگی به دل نمیزنند!
فقط ویترینشان قشنگ است!
امشب و فردا صدقه برای سلامتی
امام زمان «عج» فراموش نشه...
فشار روی قلب نازنینشون به بالاترین میزان میرسه 🏴
𓄂𓆃Eitaa.com/mantou
واسه تکتک لحظههایی که میتونستی مثل خودشون جواب بدی،
دل بشکنی و بهشون بدی کنی، ولی نکردی، به خودت افتخار کن بقیه فکر کردن سکوت کردی چون جوابی نداشتی،
اما تو سکوت کردی چون نمیتونی مثل اون آدما باشی.
بحث، بحثِ اصالت و ریشهست!
پرنده ای نیمه جان بر بام خوشبختی آواز می خواند؛
و هیاهویِ زندهِ برخاسته از تشویش را نمی شنید.
زنده و مُرده برایش بی معنی بود.
بی گدار به آب زد.
خود را به در و دیوار کوبید،
تا اندکی آرام گیرد.
سخت میتوانست باور کند، که بازیچه شده است.
سخت میشود فهمید در درون او چه میگذرد.
پرنده ای نیمه جان هر روز درِ گوشم آواز می خوانَد.
هر شب با آوازی غمناک، برخاسته از گلویی زخمی.
پرنده ای خسته در قفسی تنگ و تاریک آواز رهایی سر میدهد.
او در من گرفتار؛
من از او سخت دلگیر.
همدیگر را باور خواهیم کرد .
حرف همدیگر را خواهیم فهمید .
اوج خواهیم گرفت .
بین الصلوتینِ ، ۲۲ خرداد ، ۱۳:۰۰
خدایا میخواهم یک تکه آسمان کلنگی بخرم
دیگر زمینت بوی زندگی نمیدهد