افزایش دانش و مهارت های شخصی ؛ توسعه اجتماعی

Instagram : @MohsenTohidy

MohsenTohidi.ir

۷۲ مطلب با موضوع «تقدیم به غلط نویسها» ثبت شده است

  • ۱
  • ۰

  Remember: If you never start, you will never achieve anything. If you want to discover your passion, it starts with trying. You will fail, you will make mistakes, but that’s part of the journey.

به یاد داشته باشید: اگر هرگز شروع نکنید، هرگز به چیزی نخواهید رسید.
اگر می خواهید اشتیاق خود را کشف کنید،
با تلاش کردن شروع کنید.
شکست خواهید خورد، اشتباه خواهید کرد،
اما این بخشی از سفر است.
 

  • Mohsen Tohidi
  • ۰
  • ۰

 آدم ها به دو شکل در خاطر ما می‌مانند.
نخست آن هایی که دیده‌ایم و می‌شناسیم و از آن‌ها خاطره‌ای داریم. این آدم‌ها با مرگ‌شان و مرگ کسانی که آن‌ها را می‌شناخته‌اند در تاریکی عدم ناپدید می‌شوند.
ولی گروه اندکی هستند که ما آن ها را هرگز ندیده‌ایم اما می‌شناسیم. درک و شناختن آن ها محدود به پیکر انسانی شان نیست و ما ندیده آن ها را به یاد می‌آوریم.
بودن این آدم‌ها فراتر از زندگی جاری ست.

بودن آن ها وابسته به بودن هیچ کسی نیست و از نسلی به نسل دیگر زنده می‌مانند. آن‌ها کسانی هستند که به کاخ درخشان جاودانگی قدم می‌گذارند.

 

  • Mohsen Tohidi
  • ۰
  • ۰

۱۷ ژوئیه ۲۰۲۴

با صبح با عشوه از راه رسیده است. انگشترهای ورشو تازه رسیده‌ام را پوشیده‌ام. من را می‌توانی با انگشتهایم خوب بشناسی. هر انگشتر از درونم حرف می‌زند. انگشتر مدل تاج و سلطان عثمانی به دست دارم. نمی‌دانم تا کی دوام می‌آورند. وقتی رنگ و رویشان برود من هم از این مرحله عبور کرده‌ام. به مرحله جدید از زندگیم وارد می‌شوم.

 

عکی ویرجینیا وولف را روی میز کارم می‌گذارم تا یادم باشد باید نوشت و نوشت. از نوشتن نباید ترسید. باید شگفتی آفرید. باید خلق کرد. اندیشید. خواننده فرانسوی سعی می‌کند با صدایش مرا تحت تاصیر قرار دهد. هیچ صدایی همچون سلن دیون با دل و روح آدمی بازی نمی‌کند. فقط صدای اوست که از نوجوانی تا به امروز برای من مانده است. 

 

حس می‌کنم خودم را دوست دارم. گاهی شب‌ها ناخودآگاه به خودم می‌گویم دوستت دارم. وقتی یادم به آدم‌هایی می افتد که رفتن و رفتنشان هنوز مثل سیلی جایش می‌سوزد.

 

سنبلسکا دیشب را در کنار من خفت. دوستش دارم. مهربان و شیطون است. پسرک بازیگوشی است. مادر دوست ندارد او را درون تختم جا دهم. من کنارش آرامش دارم. نیاز دوست داشتنم را ارضا می‌کند. دیشب سبیل‌های بلندش را به صورتم می‌کشید. با گوش‌هایش لپ‌هایم را قلقلک می‌داد. حس خوشبختی دارم.

 

خوشبختی معجره یا ودیعه آسمانی نیست. همش حس است. حس خستگی از کار زیاد هم می‌تواند خوشبختی تعبیر شود. در کار جدید آنقدر غرق فعالیت می‌شوم که حس می‌کنم به زندگی در عرصه عمومی که کانت می‌گوید نزدیکتر می‌شوم. دلم می‌خواهد کتاب بخوانم. هنوز برنامه‌ی خانه‌ام مرتب نشده است. حسی جلو می‌روم. ناگهانی تصمیم می‌گیرم. باید برای آینده برنامه‌ای برای خودم داشته باشم. فعلا خبری از پول نیست. من به بی‌پولی سر ماه عادت دارم. 

  • Mohsen Tohidi
  • ۰
  • ۰

من شبیه کوهم امّا از وسط تا خورده ام

تو تصوّر می کنی چوبِ خدا را خورده ام

 

 نه! خیال بد نکن، چوب خدا اینگونه نیست

من هرآنچه خورده ام از دست دنیا خورده ام

 

 ساده از من رد نشو ای سنگدل، قدری بایست

من همان « فرش ِ گران سنگم » ، فقط پا خورده ام

 

 قطره ام امّا هزاران رود ِ جاری در من است

غرق در دلشوره ام انگار دریا خورده ام

 

 دائما در حال تغییرم ، بپرس از آینه

بارها از دیدن تصویر خود جا خورده ام

 

 

 

‌ ‍‌‌روز انتخابات ۱۴۰۳ /دور دوم

تقدیم به کاندیداهایی که فکر می‌کنند مردم خیلی خرن!

  • Mohsen Tohidi
  • ۰
  • ۰

ازتون خواهش میکنم تمام تلاشتونو بکنید تا اطرافیانتون متوجه بشن که شما، با هر شریطی کنار نمیایید و هر اشتباهی رو قرار نیست ببخشید

همون نقطه اى که دیگران حس کنن شما تحت هر شریطی قراره باهاشون بمونید،

به خودتون و غرورتون و خواسته هاتون و شخصیتتون بگید خدانگهدار.

 

 

  • Mohsen Tohidi
  • ۰
  • ۰

چرا مُراقبِ آنچه می گوییم نیستیم؟ سی علّت

 

1-چون کتاب نمی خوانیم؛

2-چون اهمیتِ رشد شخصیت، حتی ده درصدِ نظام آموزشی نیست؛

3-چون نظام آموزشی بر حفظ کردن استوار است تا فکر کردن؛

4-چون تربیتِ خانوادگی بیشتر بر احساسات استواراست تا رشد فردی؛

5-چون نیاموخته ایم حرف زدن، مسئولیت دارد؛

6-چون وقتی به پول می رسیم احساسِ قدرت می کنیم؛

7-چون وقتی به قدرت می رسیم احساسِ برتری می کنیم؛

8-چون عموماً دو هدفِ کلیدی را در زندگی دنبال می کنیم: پول و شهرت؛

9-چون منافع شخصی بر رفتار اخلاقی غلبه دارد؛

10-چون اصلِ نگاه به انسانهای دیگر ابزاری است؛

11-چون افراد، یک دفعه به جایگاهی غیرمنتظره می رسند؛

12-چون بی احترامی به انسانها در جهان سوم خیلی پی آمد ندارد؛

13-چون نیروهای احساسی بر عقلِ محاسبه گر غلبۀ نود درصدی دارند؛

14-چون فکرِ قبل از سخن، فرصتِ تمرین ندارد؛

15چون افراد، جوگیر می شوند؛

16-به مراتب مهم تر از داشتنِ پِرنسیپ ؛  تعدادِ فالوور است

17-چون معلوم نیست مسئول تربیتِ مدنی کیست؛

18-چون تربیت، از خانواده و کلاسِ درس به جهان مجازی منتقل شده است؛

19-چون عنصر "زمان" در سخن گفتن تعطیل است؛

20-چون بی ثباتی اقتصادی، تعادل رفتاری را مختل کرده است؛

21-چون آشنایی با ادبیات فارسی به شدت ضعیف شده است؛

22-چون درناخودآگاهِ افراد، بخشِ رعایتِ حقوقِ دیگران قفل است؛

23-چون گروه های مرجع فرهنگی در جامعه تغییرکرده اند؛

24-چون روان شناسی فهم دیگران در بسیاری ازافراد ضعیف است؛

25-چون زرنگی های دمِ دست مهم تر از میراثِ شخصیتی است؛

26-چون تصورمی کنیم دیگران متوجه نیات ما نمی شوند؛

27-چون احساسِ تعلق به یک جامعۀ سالم، خیلی ضعیف است؛

28-چون زندگی امری جدی نیست؛

29-چون به دوامِ واژه های منفی در ذهن انسان واقف نیستیم؛

30-چون بسیاری، حتی پنج صفحه درمورد خودشان نمی توانند بنویسند .

  • Mohsen Tohidi
  • ۰
  • ۰

اوبونتو

در مناطقی از غرب آفریقا، وقتی کسی کار ناپسندی انجام می‌دهد او را به مرکز دهکده می‌برند و برای دو روز، تمام اعضای قبیله او را احاطه می‌کنند و درباره ویژگی‌های خوب و مثبت آن فرد حرف می‌زنند. 

 

آنها معتقد هستند که هر فرد ذاتاً خوب است ولی گاهی هم اشتباهاتی مرتکب می‌شود که در‌ واقع درخواست کمک است. افراد قبیله کنار هم در این آئین جمع می‌شوند تا به فرد خوبی ذاتی اش را یادآوری کنند. 

 

اعتقاد جمعی این است که این حمایت، از هر نوع تنبیه و خجالت زده کردن فرد بهتر است. 

آنها این حرکت را "اوبونتو" به معنی "انسانیت با یکدیگر و تمام موجودات زنده" می‌نامند.

 

 

  • Mohsen Tohidi
  • ۰
  • ۰

پذیرفته‌ام زندگی را.

پذیرفته‌ام قرار نیست اتفاق عجیب 

و خاصی بیفتد قرار نیست یک شبه همه چیز بهتر شود و قرار نیست 

یک روز چشم باز کنم 

و ببینم که معجزه رخ داده 

و همه چیزِ جهانم ایده‌آل‌ 

و شگفت‌انگیز شده…

 

پذیرفته‌ام دنیا همین است.

 

غم هست، شادی هم هست.

 

پستی هست، بلندی هم هست

 

بستگی دارد به اینکه من چقدر 

با هر دلیل کوچکی شاد شدن 

را بلد باشم.

 

  • Mohsen Tohidi
  • ۰
  • ۰

یک نوع افسردگی

یه تعریف از افسردگی شنیدم، جالب بود:

«یه احساسیه که انگار یادت نمیاد حس بهتر داشتن چجوری بوده، و بعد کارهایی رو انجام میدی که فکر می‌کنی حالت رو بهتر می‌کنه، اما نمی‌کنه، حتی بدترش می‌کنه.  

و کارهایی که می‌ترسی انجامشون بدی، احتمالا کارهایی هستن که حالت رو بهتر می‌کنن، اما باز هم نمی‌تونی انجام بدی، و دلیلی هم براش نداری.»

 

  • Mohsen Tohidi
  • ۰
  • ۰

خشونت زیبا

از مارکس، انگلس و لنین می‌پرسند که آیا ترجیح می‌دهند همسری برای خود اختیار کنند یا معشوقه داشته باشند. مارکس که در مسائل خصوصی تا حدودی محافظه‌کار بود همان‌گونه که از او انتظار می‌رود می‌گوید «همسر» ولی انگلس که خوش‌گذران‌تر از او بود معشوقه‌داشتن را انتخاب می‌کند. در کمان شگفتی لنین می‌گوید «هر دو». چرا؟ آیا در پشت تصویر انقلابی خشکی که از او وجود دارد رگه‌ای از خوش‌گذرانی منحط پنهان است؟ نه. او توضیح می‌دهد: «زیرا بدین ترتیب می‌توانم به همسرم بگویم که پیش معشوقه‌ام می‌روم و به معشوقه‌ام بگویم باید پیش همسرم باشم...» «و بعد چه می‌کنی؟» «یک گوشه‌ی خلوت پیدا می‌کنم و می‌آموزم و می‌آموزم و می‌آموزم!»

 

  • Mohsen Tohidi