کیمیاگری تبدیل مس به طلا نیست،
بلکه تبدیل جهل به آگاهی،
تبدیل نفرت به عشق،
و تبدیل غم به شادی است...؛
پس همه ما میتوانیم با کلام زیبا کیمیاگر باشیم...
👤پائولو کوئلیو
کیمیاگری تبدیل مس به طلا نیست،
بلکه تبدیل جهل به آگاهی،
تبدیل نفرت به عشق،
و تبدیل غم به شادی است...؛
پس همه ما میتوانیم با کلام زیبا کیمیاگر باشیم...
👤پائولو کوئلیو
ماهرانه زندگی کن قدرتمند و پرانرژی.
خودت را برای تغییرو تبدیل به
هرآنچه بهترین است آماده کن وخالق
همه زیباییها باش
دیشب تو اینستا پرسیدم چی شد که دلتو برد؟ یکی نوشته بود: هیچی رو سخت نمیگرفت، اذیت نمیکرد، کش نمیداد، سریع بیخیال میشد، گیر الکی نمیداد، برای حریم شخصیم ارزش قائل بود، حد خودشو میدونست، بهم احترام میذاشت، بحث و دعوا رو طولانی نمیکرد.
و داشتم فکر میکردم آدمایی که این خصوصیاتو ندارن چقد منزجز کننده و بیخودن.
زندگی کوتاه تر ازونه که بخوام خودمو برای گذشته سرزنش کنم یا حرص آینده رو بخورم، زندگی کوتاه تر ازونه که بخوام فقط به فکر پول باشم و همهشو به انجام دادن یک شغل تکراری بپردازم و خودمو خسته کنم. زندگی کوتاه تر از اونه که بخوام به حرف مردم اهمیت بدم یا چیزی بشم که پدر و مادرم می خوان. من ترجیح می دم برای یک مدت از طریق کاری که بهش علاقه دارم پول در بیارم و پس انداز کنم، یک چمدون بخرم، وسایلمو بریزم توش، آدم مورد علاقمو بردارم و تا جایی که تونستم دور دنیارو بگردم، سفر کنم. با آدمای جدید با فرهنگ و نژاد های مختلف آشنا بشم، غذا ها و دسر های کشورای مختلف رو تست کنم و راجب دریاها، جنگل ها و طبیعتای محض و بکری که دیدم بنویسم و به مردم معرفیشون کنم. من آدم تنوع طلب و آرامش طلبیم و زندگی شهری پر تکرار، پر مشغله، پر سر و صدا و کثیف خفم می کنه. من دوست دارم توی هوای تمیز نفس بکشم. من دوست دارم همونجوری که آفریده شدم، جزئی از طبیعت باشم. من دوست دارم قشنگ زندگی کنم و بدون حسرت بمیرم.
این شور جوونی هم تموم میشه و میفهمیم که هر شبِ تاریکی که توی زندگیمون اومد، گذشت.
این حجم از علاقه ای که توی سینهمون داره بیقراری میکنه، یه روز آروم میشه، میفهمیم که این همه دست و پا زدن و این همه قصه سازی فقط عذاب دادن خودمون بود.
این همه ترس از دست دادن هم تموم میشه و میفهمیم داروین تو انتخاب طبیعی راست میگفت؛ هر کسی مناسبمون باشه میمونه و هر کسی نباشه هر چقدر هم خوب حذف میشه.
همه چی میگذره و تموم میشه، بعد میفهمیم چیزی که ما رو نگه داشته بود، همون یک جملهی " یک درصد ممکنه بشه" بود. چون هم اونقدر اون یک بزرگ بود که بهش درصد بدن و هم اون "بشه" اونقدر شیرین بود که آدم براش ادامه بده.
چیزی که ما رو وصل کرده بود به این زندگی، نه عشق و علاقه بود، نه ترس بود، نه پول بود.
امید بود که ما رو نگه داشته بود عزیزدلم. امید بود.
قوانین قهر کردن در رابطه:
- حق ندارید به خانواده های همدیگه توهین کنید.
- حق ندارید مشکلات و مسائل کهنه رو مطرح کنید.
- شام و ناهار نپختن نداریم.
- هیچ کس حق نداره جای خوابشو عوض کنه.
- نباید به همدیگه بی احترامی کنید.
- سلام و خداحافظی واجبه.
- هر کسی برای آشتی پیش قدم بشه، طرف مقابل باید براش هدیه بگیره.
- هر کسی نسبت به دیدگاهش ۵ دقیقه صحبت کنه و طرف مقابل گوش بده.
هر شروعی، پایانی دارید ، هر امدی ، رفتی دارد ، هر رسیدی ، سر رسیدی دارد ، هر تولدی ، مرگی دارد
تا که بودیم نبودیم کسی
کشت ما را غم بی هم نفسی
تا که رفتیم همه یار شدند
خفته ایم و همه بیدار شدند
قدر آئینه بدانیم چو هست
نه در آن موقع که افتاد و شکست
دنیا خیلی کوتاهه قدر همو وقتی هست بدونید.
به دست شعلههای شمع دادم دامن خود را
مگر ثابت کنم پروانه مسلک بودن خود را
اگر تقدیر، تن دادن به فرمان زلیخا بود
همان بهتر که دست گرگ میدیدم تن خود را
تو را ای عشق از بین هوس ها یافتم آخر
شبیه آن که در انبار کاهی سوزن خود را
اگر این بار رو در رو شدم با خود در آیینه
به آهی محو خواهم کرد تنها دشمن خود را
بگو با آسمانِ بغض دارِ پیرهن از ابر
برای گریه کردن پاره کن پیراهن خود را
به امیدی که شاید بگذری از کوچه ام یک شب
به در آویختم فانوس هر شب روشن خود را
یه روزی میفهمی...
عمل کردن به حرفت بهتر از حرف زدنه؛
تنهایی بهتر از رابطههای نصفه و نیمه؛
سکوت کردن بهتر از بحثِ بیفایده؛
تمرکز روی خودت بهتر از دخالت در زندگی بقیه؛
و خودِ واقعیت بودن بهتر از تقلید کردن از دیگرانه..!
منتظـر هـر چـی بـاشی
وارد زندگیت میشه...
پس با خودت تکرار کن
مـن منتظر
عـالی ترین اتـفاقها هسـتم .