اما عزیزِ من داستان تو هنوز تمام نشده!
تو خواهی خندید،
در جایی که قبلا گریسته بودی…
عاقبتتان بخیر ♥️
اما عزیزِ من داستان تو هنوز تمام نشده!
تو خواهی خندید،
در جایی که قبلا گریسته بودی…
عاقبتتان بخیر ♥️
خونِ خاطره سبز است، و به همین خاطر است که از درونِ خویش میجوشد، از اعماقِ خویش میروید، از قلبِ خویش میبالَد، و باز زنده و پُربرگ و بار میشود، و به همین خاطر است که ریشه میکند و خاطراتِ ازلی را میسازد، و خاطراتِ پیش از حضور، پیش از بود، پیش از پیش را میسازد، و خاطراتِ اسطورهای را، تاریخی را، کودکی را... و خاطراتی را که هیچ نمیدانیم از کدام لازمانی و لامکانی به ما رسیده است.
پ.ن)
حتی اگر خاطره تکه نانی آبگوشتی باشد
حتی اگر خاطره یک شب جمعه باشد
حتی اگر خاطره ساعتی خوابیدن باشد
حتی اگر خاطره یکی باشد
حتی اگر خاطره یک دفتر نقاشی باشد
حتی اگر خاطره نمره وارد کردن باشد
حتی اگر خاطره یک حرم باشد
حتی اگر خاطره حرم و نمره باشد
حتی اگر خاطره روضه و باران و قدم زدن و غروب و شب شهادت باشد
حتی اگر خاطره دعوا و پس دعوا باشد
حتی اگر خاطره سمنو و بستنی و کله پاچه و نان و پنیر باشد
حتی اگر خاطره یک برگ آزمایش نگتیو باشد
حتی اگر خاطره چادر مسافرت باشد
حتی اگر خاطره یک عفونت باشد
حتی اگر خاطره جاده باشد
حتی اگر خاطره پشت درب حرم نشستن باشد
حتی اگر خاطره یک دفترچه بیمه باشد
حتی اگر خاطره عدد ۷ باشد
حتی اگر خاطره بیماری سندرومدان باشد
حتی اگر خاطره خوابالودگی باشد
حتی اگر خاطره فقط یک گرانفروشی باشد
حتی اگر خاطره شب و نخلستان باشد
حتی اگر خاطره درمانگاه و ۱۰۰ میلیون و لبخند یکپزشک پیر باشد
حتی اگر خاطره استاد کلاش و یک آخوندِ شبهِ کاسه داغتر از آش باشد
حتی اگر خاطره بیمارستان تهران باشد
حتی اگر خاطره یک پا و ده ها صبر و سکوت باشد
حتی اگر خاطره زمزمه سوره واقعه و طره یار باشد
حتی اگر خاطره انجام چند کار توامان باشد
حتی اگر خاطره یک ناشیگری و عجله باشد
حتی اگر خاطره یکخواهر باشد
حتی اگر خاطره زیاد حرف زدن باشد
حتی اگر خاطره غیرت و مشتقات "حمد" باشد
حتی اگر خاطره ، نور آبی و مکان تاریک و چشم حساس باشد
حتی اگر خاطره ، روی کمر افتادن باشد
خیلی سخته
آچار فرانسه همه باشی ولی گره های کور زندگیتو خودت به زور دندون
باز کنی
پرنده ای نیمه جان بر بام خوشبختی آواز می خواند؛
و هیاهویِ زندهِ برخاسته از تشویش را نمی شنید.
زنده و مُرده برایش بی معنی بود.
بی گدار به آب زد.
خود را به در و دیوار کوبید،
تا اندکی آرام گیرد.
سخت میتوانست باور کند، که بازیچه شده است.
سخت میشود فهمید در درون او چه میگذرد.
پرنده ای نیمه جان هر روز درِ گوشم آواز می خوانَد.
هر شب با آوازی غمناک، برخاسته از گلویی زخمی.
پرنده ای خسته در قفسی تنگ و تاریک آواز رهایی سر میدهد.
او در من گرفتار؛
من از او سخت دلگیر.
همدیگر را باور خواهیم کرد .
حرف همدیگر را خواهیم فهمید .
اوج خواهیم گرفت .
بین الصلوتینِ ، ۲۲ خرداد ، ۱۳:۰۰
گاهی آرامشت خیلی مهم تر از ثابت کردن منظورته..
اینکه مرا هل داده یا بالا کشیدی
من را خراب کردی یا از من حمایت
در کنار من ماندی یا مرا رها کردی..... تو بخشی از رشد من هستی و من ممنونت هستم .
«به خودم کمک میکنم»
این جمله رو باید در مورد بیشتر کارهای زندگیت،به کار ببری!
حالا این،به خود کمک کردن یعنی چی؟
یعنی اگه رابطه، کار و رفتاری به سلامت روانتون کمک نمیکنه و حتی به مرور بهتون آسیب میزنه؛ یعنی اون یک انتخاب اشتباهه که بر اساس صدای ناسالم درونیتون گرفته شده.
باید به خودت کمک کنی،تا "احساس بهتری" داشته باشی،منطقی تر فکر کن و بتونی هیجاناتت رو مدیریت کنی.
پس همیشه به جواب این سوال فکر کن آیا من به خودم کمک میکنم؟
درسته زندگی خرج داره
ولی برای گذرانش
از
شرفت
خرج نکن
رفیق❤️
تو این روزای سخت که الان درگیرشی
یادت نره چقدر مهربونی و دلت پاکه !
نذار این دنیا و بعضی آدمای زشتش
تو رو از خوب بودن پشیمون و عوضت کنن !
یادت نره که تو انسانی
چیزی که خیلیا فقط اسمشو یدک میکشن
و بویی از انسانیت نبردن !
امیدوارم این شرایط سختت هم هر چی زودتر
تغییر کنه و کلی حس و حال خوب
سهم قلب مهربون و پاکت بشه 🙂
از آدمها
در حد توانشان
چیزی بخواهید
نه در حد نیازتان...
بگذارید آدمها
همانی که هستند بمانند...!!
مهربان باش به طراوت باران
به روشنی طلوع خورشید
همانند طعم بوی خاک خیس
که شکوفه سرزندگی و ستاره خوشبختی را برایت جاودانه بسازد ...